آیلینآیلین، تا این لحظه: 13 سال و 3 روز سن داره

هستی من

زندگی را دور بزن

زندگی را دور بزن و آن گاه که بر تارک بلند ترین قله ها رسیدی، لبخند خود را نثار تمام سنگریزه هایی کن که پایت را خراشیدند. ...
26 بهمن 1390

چه زیباست

چه زیباست بخاطر تو زیستن وبرای تو ماندن وبه پای تو سوختن وچه تلخ وغم انگیز است دور از تو بودن برای تو گریستن وبه عشق ودنیای تو نرسیدن ای کاش میدانستی بدون تو وبه دور از دستهای مهربانت زندگی چه ناشکیباست ...
26 بهمن 1390

بدون عنوان

   شب برای چیدن ستاره های قلبت خواهم آمد. بیدار باش من با سبدی پر از بوسه می آیم و آن را قبل از چیدن روی گونه هایت می کارم تا بدانی ای خوبم دوستت دارم ...
26 بهمن 1390

داستان آموزنده تاثیر دعا

  یکشنبه بود و طبق معمول هر هفته رزی ، خانم نسبتا مسن محله ، داشت از  کلیسا برمیگشت … در همین حال نوه  اش از راه رسید و با کنایه بهش گفت : مامان بزرگ ، تو مراسم امروز ،  پدر روحانی براتون چی موعظه  کرد ؟! خانم پیر مدتی  فکر کرد و سرش رو تکون داد و گفت : عزیزم ، اصلا یک کلمه اش رو هم  نمیتونم به یاد بیارم  !!! نوه پوزخند ی زد و بهش گفت : تو که چیزی یادت نمیاد ، واسه چی هر هفته همش میری کلیسا ؟!! مادر بزرگ تبسمی بر لبانش نقش بست . خم شد سبد نخ و کامواش رو خالی کرد و داد دست نوه و گفت : عزیزم  ممکنه  بری اینو از حوض پر آب کنی و برام بیاری ؟! نوه با تعجب پرسید :&nb...
26 بهمن 1390

چتر نی نی

  چتر ني ني يه روز باباي ني ني وقتي اومد به خونه آورد براي ني ني يه چتر بچه گونه حالا ني ني به چترش خيلي علاقمنده گاهي اونو مي بوسه باز ميکنه مي بنده گاهي توي حياطه مي گيره چتر و بالا ولي هنوز يه بارون نيومده تا حالا هر روز به ابرهاي ميگه: بارون بشين ببارين فکر ميکنم که اصلا چترمو دوست ندارين ! ...
26 بهمن 1390

سه ستاره

سه ستاره باد آسمان را ديشب تكان داد سه تا ستاره در دستم افتاد بودند آن ها بسيار زيبا يك دانه اش را دادم به بابا آن ديگري را دادم به مادر ديدم كه مانده يك دانه ديگر آن را به بالا پرتاب كردم اين كارها را در خواب كردم !           ...
26 بهمن 1390

داستان زیبای قلب جغد پیر شکست

این داستان رو وقتی تو سایتها سیر میکردم دیدم خوشم اومد الان هم برای دختر گلم میذارم تا دخترم بزرگ شد مثل ادمای تو داستان به این دنیا دل نبنده .   جغدی روی کنگره های قدیمی دنیا نشسته بود.زندگی را تماشا میکرد.رفتن و ردپای آن را.و آدمهایی را می دید که به سنگ و ستون، به در و دیوار دل می بندند. جغد اما می دانست که سنگ ها ترک می خورند، ستون ها فرو می ریزند، درها می شکنند و دیوارها خراب می شوند. او بارها و بارها تاجهای شکسته، غرورهای تکه پاره شده را لابلای خاکروبه های کاخ دنیا دیده بود. او همیشه آوازهایی درباره دنیا و ناپایداری اش می خواند و فکر می کرد شاید پرده های ضخیم دل آدمها، با این آواز کمی بلرزد. ...
26 بهمن 1390

داستان اموزنده قدرت بخشش

  بانوى خردمندى در کوهستان سفر مى کرد که سنگ گران قیمتى را در جوى آبى پیدا کرد….. روز بعد به مسافرى رسید که گرسنه بود. بانوى خردمند کیفش را باز کرد تا در غذایش با مسافر شریک شود. مسافر گرسنه، سنگ قیمتى را در کیف بانوى خردمند دید از آن خوشش آمد و از او خواست که آن سنگ را به او بدهد. زن خردمند هم بى درنگ، سنگ را به او داد مسافر بسیار شادمان شد و از این که شانس به او روى کرده بود، از خوشحالى سر از پا نمى شناخت. او مى دانست که جواهر به قدرى با ارزش است که تا آخر عمر مى تواند راحت زندگى کند، ولى چند روز بعد، مرد مسافر به راه افتاد تا هرچه زودتر، بانوى خردمند را پیدا کند. بالاخره هنگامى که او را یافت، سنگ را...
26 بهمن 1390

روز ولنتاین مبارک

عشق تنها دلیل زندگی است   زندگی عشق است افسانه نیست آنکه عشق راآفرید دیوانه نیست عشق آن نیست که هر لحظه کنارش باشی عشق آن است که پیوسته به یادش باشی بزرگترین آرزوم اینه کوچکترین آرزوت باشم   سلام عشق من ،نفسم امروز 14 فوریه و روز جهانی عشق است و توای عشق من ،ایلین نازم با تمای وجودم دوستتت دارم و بالاترین عشق ،عشق مادرانه من گوارای وجود نازگلم . ...
25 بهمن 1390
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به هستی من می باشد